۲۲ مهر ۱۳۹۶

در باب نام‌گذاری


...اما دربارهٔ نام‌گذاری. بله، قطعاً مهمه. خیلی قبل در یکی از یادداشت‌های گاهنامهٔ قدیم هم یکی دو جمله‌ای درباره‌اش نوشته بودم (نام‌گذاری و سیاست). خواستم بگم به اهمیتش واقفم. اما با نام‌گذاری‌هایی که ارجاع انضمامی دارند (گرچه بنابر تصور)، مثل زن و حتی پرولتاریا و ستم‌دیده و امثالهم موافق نیستم. به‌نظرم نام‌گذاری باید ایدوی! (یعنی از جنس ایده) باشه. یعنی تا جای ممکن ارجاع عینی و مادی نداشته باشه. مثل نام‌گذاری‌هایی که ذیل مکاتب فکری و جنبشی انجام میشه (مارکسیست، آنارشیست و امثالهم... گرچه باید هرچه زودتر فکری به‌حال این نام‌‌های فسیل کرد چون دیگه کار نمی‌کنن. مخصوصاً «چپ» و «راست» خیلی اوضاعش خرابه. باید نام‌هایی تازه ابداع کرد).‌
  نام اگر ارجاع عینی داشته باشه با سیاست هویت گره می‌خوره و همان داستان صلبیّت (اینجا گفته‌ام قبلاً). اون‌وقت باید همهٔ کارها رو بگذاریم زمین بلندگو دستمون بگیریم و بگیم «پرولتاریا دالی است شناور. اسم رمز است. شمارش امر شمرده‌نشده است!»، آن‌هم در این اوضاعی که کلاً صدا به صدا نمی‌رسه. توی این وضع هنوز صدای مارکس به گوش جامعه‌شناسی خوانده‌ها هم نرسیده، وای به باقیِ جماعت. دو سه سال پیش بود که همین دکتر سیدضیا هاشمی از پشت تریبون نماز جمعه گفت هدف آموزش عالی در دولت یازدهم تجاری‌سازیِ علم است! (اینجا
اینه وضعیت و تو این وضعیت اگر مسئله بسیج توده‌ای است، را‌ه‌های رفته جوابشان را داده‌اند. و از قضا یکی از درس‌هایی که برامان داشته‌اند همین بوده که آدما را میشه زیر چتر ایده‌ها جمع کرد. وقتی جنبشی با کلیدواژهٔ پرولتاریا راه میفته اولین کسانی که ازش اخراج می‌شوند همان کسانی‌اند که یه عمر سنگ پرولتاریا رو به سینه زده‌اند (بخوانید: روشنفکران). بعد هم قازوراتی از این حرف‌ها بیرون میاد که بله، چطور میشه آدم شازده باشه و مارکسیست؟... خب، دیدیم که شده‌ـ نمونهٔ خیلی روشنش دسامبریست‌ها در روسیه بودن که قبل از اینکه لنین به دنیا بیاد چه‌ها که نکردن در روسیه. یعنی می‌گم این‌طوری حاصلش جز انشقاق نیست. 
وقتی نام‌گذاری سوبژکتیو باشه سیّالیتش را حفظ می‌کنه و دیگر بندِ طبقه، تن، ملیت و امثالهم نیست. رها می‌شود در فضا و هر پروژهٔ رهایی‌بخشی را می‌توان به آن پیوند زد.

۱ نظر: